جدول جو
جدول جو

معنی نفس درست کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نفس درست کردن
(رَ کَ دَ)
نفس راست کردن. اندک آرام گرفتن. (آنندراج). نفس تازه کردن. ماندگی درکردن. اندکی استراحت کردن و خستگی انداختن:
صبا رسیده نماند آنقدر که آه کشم
نفس درست نکرد آن زره رسیدۀ ما.
واضح (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
نفس درست کردن. اندک آرام گرفتن. (آنندراج). توقف کردن و آرام گرفتن. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات). نفس تازه کردن:
نفس از خانه آئینه اینجا راست می کردی
اگر آگاه می گشتی ز درد انتظار من.
صائب (آنندراج)
لغت نامه دهخدا